نویسنده: عبداله میرزایی




 

چکیده:

در این نوشتار ضمن تلاش در جهت ارایه ی تعریفی از هنر در معنای غربی آن به اصول و مبانی هنر اسلامی پرداخته شده است. مطالعه ی حاضر نشان می دهد هنر در معنای غربی آن به دلیل فاصله گرفتن از آرمان های انسانی و معنوی دچار انشقاق در مفهوم آرمانی آن شده است و رسالت انسانی و اخلاقی آن در اعتلای آرمان های بشری مورد تردید است. در مقابل، هنر اسلامی به دلیل قرار گرفتن در مسیر خدمت به اعتلای روح انسانی و سعی در به تصویر کشیدن عالم مثال و بی اعتنایی در تقلید عینی از پدیده ها و عناصر طبیعت، واجد ویژگی هایی است که ساختار و مبانی شناخته شده ای در جهت شناخت این هنر به دست می دهد. با این حال نمی توان تمامی گونه های هنری شکل گرفته در میان مسلمانان و کشورهای مسلمان را به دلیل تقلید و نزدیکی به مظاهر هنر غرب یا اعمال نفوذ امیال شخصی و دنیوی حامیان هنری در شمار هنرهای اسلامی منظور کرد. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است.

مقدمه

با ظهور اسلام در شبه جزیره عرب و گسترش سریع آن در پهنه ی جغرافیایی وسیع کشورهای همسایه، پس از رحلت پیامبراکرم(ص) و به واسطه تعلقات و بینش های دینی متأثر از آیین جدید، تمدنی به وجود آمد که بعدها به عنوان تمدن اسلامی از آن یاد شد. صحرای عربستان که بستر ظهور دین جدید بود به واسطه ویژگی های خاص جغرافیایی و خشک و بیابانی بودن آن، فاقد هرگونه تمدن چشمگیر و مظاهر آن از جمله معماری، نقاشی، سفال و. . . بود. کوچ پیوسته و اجباری قبایل عرب در جست و جوی چراگاه های فصلی، از آنها مردمانی سخت کوش و چادرنشین ساخته بود که تنها هنر آنها در فنون بلاغت و فصاحت که در قالب اشعار آهنگین بروز می کرد، خلاصه می شد. در چنین سرزمینی که سخنوری و شاعری خصوصیت اصلی مردمان به شمار می رفت و مراسم پرشوری در جهت نشان دادن هنر سخنوری شاعران در آن به پا می شد، دینی ظهور کرد که به زودی سرتاسر خاورمیانه و شمال آفریقا تا سرزمین های دوردست آسیای جنوب شرقی تا آسیای مرکزی را فراگرفت. با توجه به اینکه مردمان شبه جزیره در فنون بلاغت و سخنوری صاحب فهم و کمالات بودند کتاب آسمانی دین جدید یعنی قرآن نیز برای کسب مقبولیت و توجه در بین ساکنان، باید از سبکی آهنگین و رسا برخوردار می بود تا بتواند در مواجهه با اشعار دلنشین و آهنگین شاعران بزرگ عرب تاب مقاومت داشته باشد. نزول قرآن به سبک ادبی آهنگین و ممتاز بر پیامبر امین و ابلاغ آن در بین مردم به این کتاب آسمانی چنان جایگاهی بخشید که پیامبر(ص) به امر الهی از آن به عنوان معجزه خود یاد کرد و شاعران و سخنوران مدعی عرب را به مقابله با این کتاب آسمانی دعوت کرد. فاتحان عرب تازه مسلمان شده با چنین ویژگی هایی در مواجهه با تمدن هایی با فرهنگ و هنر غنی و جهانی همچون ایران ساسانی، سوریه، بیزانس و . . . با دنیایی از شگفتی های هنری و زیبایی های طبیعی مواجه شدند که تاب مقاومت و بی تفاوتی را از آنان ربود. به زودی حاکمان فاتح و خلفای آنها در سرزمین های جدید و در میان کاخ های باشکوه منزل گزیدند و با تأثیر از هنر و معماری سرزمین های جدید و با پشتوانه ی نظری دین نوظهور و کتاب آسمانی آن، هنری با ویژگی های ممتاز و مشخص به وجود آوردند که سال های اخیر و با مطالعات مستشرقین غربی و تألیفات آنها نام هنر اسلامی به خود گرفت. در این نوشتار سعی می شود با فرض اینکه به واسطه ی تأثیرپذیری هنر کشورهای تازه مسلمان شده از مبانی آیین جدید سبکی خاص شکل گرفت که می توان آن را هنر اسلامی نامید، در پی یافتن پاسخ های مناسب به دو سؤال زیر باشیم:
-آیا می توان هنر رایج در سرزمین های اسلامی را هنر اسلامی نامید؟
-چه ویژگی هایی در این هنر بدان ماهیت اسلامی می بخشد؟
در بخش اول شناخت کلی از مفهوم هنر به معنای عام به دست داده می شود و سپس ماهیت هنر اسلامی و ویژگی های بارز آن تحت تأثیر مبانی نظری دین اسلام مورد توجه قرار می گیرد.

معنی هنر

در این مبحث هدف، ارایه ی تعاریف مشخص از هنرشناسان و منتقدان داخلی و خارجی در باب هنر نیست. زیرا در این زمینه کتاب ها و مقالات بسیاری در دست است که مراجعه به آنها جهت آشنایی با نظرات مؤلفان و منتقدان هنری را برای هر علاقه مندی میسر ساخته است. بلکه هدف پرداختن به این مسأله است که چگونه تعاریف و مفاهیم ارائه شده از هنر در سال های اخیر و در تقابل با هنرهای موسمی دوران به اصطلاح مدرن و پست مدرن دچار چالش های جدی شده و نتوانسته تمام ویژگی های این سبک های هنری را پوشش دهند.
«هنر در معنای عام و انتزاعی به هرگونه فعالیتی اشاره دارد که هم خود انگیخته و هم مهار شده باشد»(پاکباز، 1379: 651). با این تعریف کلی هنر از فرایندهای مهار نشده طبیعت که بدون دخالت انسان متفکر روی می دهند متمایز می شود. با این حال در طی قرن بیستم برخی هنرمندان اروپایی با گزینش اشیاء موجود در طبیعت و ارائه آن به عنوان اثری هنری، این تعریف از هنر را کنار زدند. در طول تاریخ هنر تعاریف زیادی از هنر ارائه شده است که همچون تعریف قبلی همواره محل اشکال بوده اند. این تعاریف نتوانسته اند همه ی جنبه های هنر را در درون خود جای دهند و مورد قبول اهل هنر و منتقدان واقع شوند. وجود کتاب های متعدد از نویسندگان و هنرشناسان سرشناس غربی و داخلی در طول قرن اخیر دلیلی بر این مدعاست. می توان این تعریف را که هنر چیست، در خصوص سایر اصطلاحات و علوم رایج مانند زیبایی چیست، معرفت چیست و. . . پرسید. باید توجه داشت که کوشش برای تعریف هنر اهمیتی خاص دارد که آن را از کوشش برای تعریف سایر مجردات مانند معرفت، زیبایی و. . . متمایز می کند. هنفلینگ در کتاب چیستی هنر در این باره می نویسد، «با آنکه تولستوی در کتاب هنر چیست هنر را خدمتگزار اخلاق می سازد و هنر راستین را در خدمت هدف نیک و تسهیل رسیدن به آن می شناسد. اما من معیار خوبی هنر را تنها فواید اخلاقی آن نمی دانم و هنر را واجد ارزش های خاص خود می دانم. . . کسانی که هدفشان یافتن تعریف صحیحی از یک مفهوم مانند معرفت است، کسانی اند که در وسعت کم هدف ثابتی را نشانه می گیرند. ولی در مورد هنر چنین نیست حتی اجمالی ترین بررسی تاریخ این مفهوم نشان می دهد تغییرات بزرگی را از سر گذرانده است. وجود ثابت و قطعی این مفهوم را نمی توان مسلم گرفت زیرا به حال و هوای فرهنگی خاص در ذهنی خاص بستگی دارد»(1377: 4). (امروزه به طور متناوب انواع جدید هنر و اجراهای متفاوت هنری ارائه می شوند که نه تنها باعث وحدت در تعاریف ارائه شده نمی شود بلکه باعث بروز اختلاف نظرهای متعددی نیز در این زمینه شده است. این تفاوت ها به ویژه در کیفیت های دیرپایی چون زیبایی، تجربه زیبایی شناختی، نسخه برداری از طبیعت و . . . به چالش کشیده شده اند. با این حال اصل نوآوری به عنوان کیفیتی بدیع به عنوان عامل پدید دهنده این نظریه ها به شمار می آید. جالب اینجاست که همین شرط تازگی و بدیع بودن بهانه ای به دست می دهد تا دامنه هرچه وسیع تری از آثار گوناگونی از هنرهای متعارف گرفته تا هر آنچه بتواند هنر توصیف شود، در برابر مخاطبان به نمایش درآید. نمونه این نوع آثار به اصطلاح بدیع را می توان در «تندیس نادیدنی»(1) سنترال پارک نیویورک(سوراخی حفر شده در پارک)، قطعه موسیقی چهار دقیقه و سی ثانیه اثر «جان کیج»(2) که از چهار و سی ثانیه سکوت تشکیل شده بود و نمونه های متعدد از این قبیل که در تاریخ هنر مدرن فراوان هستند مشاهده کرد. این تناقضات باعث دشواری در بازشناسی هنر از غیر هنر هم در نظر و هم در عمل شده اند. مسائل فوق نمونه ای هستند از انبوه مشکلات موجود در مواجهه با آثار هنری که ویژه روزگار ما هستند. با درک این تناقض در تصمیم گیری صحیح شاید بتوان با دیده حسرت بار به هنر روزگاران گذشته نگریست. هنر گذشتگان از خلوص بیشتری برخوردار بود و ماهیت و نقش آثار هنری با شفافیت بیشتری قابل تعریف و تشخیص بود. ویژگی متمایزی که حداقل در هنری که ما امروز با نام هنر اسلامی از آن یاد می کنیم و موضوع بحث ما نیز در ادامه همین نوشتار است با خلوص و غنای بیشتری قابل مشاهده است. به طوری که هنر اسلامی را از چنان شاخصه هایی برخوردار ساخته است که به محض دیده شدن، هویت فرهنگی و اصالت دینی خود را باز می نماید. بدون آنکه ملیت و جغرافیا نقش زیادی در تعلق آن به کشوری خاص داشته باشد.

ماهیت هنر اسلامی

«در تاریخ هنر، هیچ هنری به اندازه ی هنر اسلامی بحث برانگیز و در عین حال متعالی و حیرت انگیز نبوده است»(بلخاری، 1388: 9). تاسی جستن هنر اسلامی از نگاه عارفانه و شهودی هنرمندان به پدیده های عالم که با الهام از دستورات و مبانی کتاب آسمانی دین جدید و تأثیرات فقهی و کلامی بر آثار آن باعث به وجود آمدن آثار گوناگون و شگفت و متعالی شدند، باعث شد تا هنری به وجود آید که روایتگر زیبایی های نقش بسته از تجلیات ذات اقدس الهی بر متن عالم خاکی باشد. همان طور که در مقدمه این نوشتار ذکر شد تشکیل هنر اسلامی نه به وسیله اعراب بادیه نشین صحرای عربستان، بلکه توسط هنرمندان سرزمین های مفتوح که مسلمان شده بودند و آداب دین جدید را پذیرفته بودند به وجود آمد. عوامل چندی باعث تنوع در سبک اجرا و ظهور و بروز هنر اسلامی در جغرافیای سرزمین های اسلامی شده است.
البته روح هنر اسلامی در همه ی این قالب های هنری واحد و دارای مبانی و مظاهر مشخص است که به این هنر یگانگی خاص می بخشد. این عوامل را می توان در گستردگی مفهوم اسلام در سرزمین های اسلامی و پیدایش مذاهب متعدد، پذیرش مفاهیم و مبانی موافق با فرهنگ اسلامی سرزمین های مغلوب، فقدان ساختار هنری در عربستان، صورت غیردینی برخی هنرها به دلیل پیوند با امیال نفسانی حاکمان مفسد و. . . خلاصه کرد. عواملی که نشانگر گستره ی وسیعی از جغرافیا و فرهنگ ادغام شده در بطن آیین جدید است.
با گذشت چند قرن از شکل گیری دین اسلام و ثبات پایه های سیاسی و اقتصادی آن و ایجاد شهرهای جدید و بناهای مذهبی و حکومتی وسیع، به تدریج پایه های سنت هنری و زیبایی شناختی واحدی در گستره ی سرزمین های اکنون یکپارچه شده ی اسلامی شکل گرفت و قوام یافت. نمودهای این سنت هنری در آثار معماری، ‌خوشنویسی، کتاب آرایی و منسوجات(تصویر1)به شکل تقریباً واحدی از شرق دنیای اسلام یعنی شبه جزیره هند تا شمال آفریقا و اندلس اسپانیا در شرق آشکار شده است. بورکهارت در کتاب مبانی هنر معنوی در این زمینه می نویسد:« هیچ کس نمی تواند وحدت هنر اسلامی را منکر شود چه در زمان و چه در مکان، زیرا وجود این وحدت بس آشکار و بدیهی است»(1376: 65). به عبارتی هیچ کس یک نقش کاشی کاری هنرمند مسلمان را با اثری از بیزانس، ‌چین یا هند اشتباه نمی گیرد. این وحدت و اصالت فراگیر در هنر اسلامی از انقلاب عمیق در زیبایی شناسی و بینش هنری مسلمانان ریشه می گیرد. باید توجه داشت که همه ی هنرهای شکل گرفته در کشورهای اسلامی را نمی توان در زمره هنرهای اسلامی به شمار آورد، زیرا در اغلب کشورهای اسلامی همه نوع هنری از بیزانس، سوری، مانوی، بودایی یا هندی و غیره اجرا شده است. امروزه نیز هنرمندان مسلمان فراوانی در کشور اسلامی از جمله ایران را داریم که هنر اسلامی خلق نمی کنند و وابسته به جریان های هنری غرب هستند.
** توضیح عکس:
تصویر 1- ترنج قالی شیخ صفی (اردبیل) دوره صفوی منبع(شایسته فر، 1387: 122)

شاخصه های اصلی هنر اسلامی

اشاره شد که ماهیت هنر اسلامی همواره محل بحث هنرپژوهان و نویسندگان بوده است. مبانی نظری این هنر که برخاسته از آداب دینی و دستورات صریح یا برداشت های هنرمندان از آیات قرآن و روایات شکل گرفته و از سوی هنرمندان به کار گرفته شده اند، قابلیت دسته بندی به اصول مشخص را دارند. در این بخش به معرفی مهم ترین شاخصه های هنر اسلامی که اغلب نظریه پردازان و محققین هنر اسلامی در نوشته های خود به نوعی بدان اشاره داشته اند به طور اجمالی و فهرست وار پرداخته می شود.

1. عدم بازنمایی عینی طبیعت

هنر اسلامی در گونه های تجسمی آن به ویژه در انواع مرتبط با معماری، مجموعه ای از شکل ها و رنگ هاست که در نظمی خاص در کنار هم ترکیب شده و کلیت اثر را شکل می دهند. هنرمند مسلمان علی رغم تقلید از طبیعت اطراف در پرداختن به موضوعات هنری، تلاشی در بازنمود عینی آنها ندارد. در واقع زیبایی شناسی آثار هنری هنرمند مسلمان قرابت عجیبی با آرمان ها و منطق هنر معاصر غرب در گذر از ظاهر طبیعی پدیده ها و اشیا به باطن آنها دارد. کیفیتی که هنرمند مسلمان صدها سال پیش بدان دست یافته است. هنرمند مسلمان هیچ وقت سعی در تقلید مظاهر عینی طبیعت ندارد. امری که به خوبی در هنر نگارگری و کیفیت پرداخت چهره پیکره های انسانی قابل مشاهده است.

2. پرهیز از عمق نمایی(پرسپکتیو)

هنرمند مسلمان سعی در نشان دادن عالم مثال در آثار خود دارد. بنابراین هیچ کوششی برای القای بعد سوم در اثر خود به کار نبرده و پرسپکتیو یا عمق نمایی در آثار وی جایی ندارد. بسیار اشتباه است که تصور شود هنرمند مسلمان قادر به نمایش فضای سه بعدی به وسیله پرسپکتیو نبوده و نمی توانسته احجام و تناسب های نسبی و فواصل را نشان دهد، بلکه می خواسته اثر وی فضایی خیالی و مثالی داشته باشد که در آن همه ی اجزای اثر هنری از کیفیت و ارزش یکسانی برخوردار باشند. فضایی که اشکال در آن شبیه صور معلق، فاقد ماده ولی دارای خصایص مادی وابسته به آن هستند. به بیانی دیگر حقیقت از عالم غیب برای هنرمند متجلی است و به همین جهت هنرمند هنر خویش را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در طرح های اسلامی به نحوی نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش کوشش برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو انسانی است. تکرار مضامین و صورت ها همان کوشش دائمی برای بالا رفتن به اصل و مبداء است.

3. حضور وحدانیت در هنر اسلامی

یکی از ویژگی های هنر اسلامی که اعتبار خود را از قداست عالم قدسی اخذ می کند، حضور وحدانیت در عالم کثرت است. هنرمند اسلامی به عنوان جزیی از این عالم کثرت، ‌برای نایل شدن به درک آن حضور همواره در تکاپو به سر می برد. او می خواهد در اثر هنری خویش مسأله ی وحدت در کثرت را تبیین کند و تجلی وحدت را و جلوه ی ظهور احد را در کثرت نقوش و سایر مظاهر صوری هنر خویش به بهترین وجه نشان بدهد. وی برای این منظور از هندسه یا تجرد بخشیدن به نقوش بهره می برد. (تصویر2)این برای هنرمند اسلامی در واقع یکی از اصول اساسی در هنر است. برای او نحوه ی ظهور وحدت در کثرت و رجوع کثرت به وحدت مهم ترین اصل است و در هنر خویش سعی در نمایش این حالت به بهترین وجه ممکن دارد. با اینکه عالم هنرمند عالم کثرت است، ولی همین کثرت او را به «وحدت ذات» می رساند.
معشوقه یکیست، لیک بنهاده به پیش***از بهر نظاره صدهزار آیینه پیش
در هریک از آن آیینه ها بنموده***بر قدر صقالت و صفا صورت خویش
(جامی، 1360: 85)
تصویر 2- میز معرق با کادر دایره، ساماندهی طرح بر اساس نقوش هندسی، طراح عبداله باقری، اجرا شاهپور گودرزی، 1338، قطر 100 سانتی متر.

4 . گرایش به تجرد

در هنر اسلامی جملگی موجودات به سمت غایتی در حرکتند که چیزی جز کمال و به تبع آن جمال و زیبایی نیست. هدف قرب الهی و حرکت انسان به سوی خالق هستی است که هنرمند مؤمن و موحد راهی جز این نمی شناسد. برای رسیدن به کمال و جمال مطلق و مطلوب باید لباس ماده را برکند و به تجرد پیوست. همان گونه که روح که وجه باقی انسان از مجردات است، سایر موجودات نیز برای بقا باید به تجرد برسند. اگر منظور کمال و جمال بخشیدن به اشیا مادی باشد- که هست- قدم اول تجرد بخشیدن به آنها است. یکی از روش های تجرد بخشیدن به ماده استفاده از اشکال نمادین است که با معنا و زیبایی معنوی خویش به نحوی به تجرد اشاره دارند. از میان این اشکال، خطوط و سطوح نقش مایه های تزیینی از قبیل نگاره های اسلیمی، ختایی و نقوش انتزاعی بالاترین کارکرد را دارند(تصویر3). شاید به همین جهت است که بیشترین اشکال و نگاره های تزیینی مطرح در هنر اسلامی به این نوع تزیین باز می گردد. در هنرهای اسلامی از قبیل کاشی کاری، تذهیب، هنرهای چوبی و. . . تزیینات گیاهی به صورت سبک و ساختارهای مختلف درآمده و در هر شکلی که نمود پیدا می کنند جلوه ای از جنبه های زیبای پنهان خود را بازگو می کنند. هنرمند طراح سعی می کند تا حقیقت نقوش و نگاره های طبیعی را برملا سازد و آنان را به نحوی نشان دهد که فضای عرفانی و توحیدی سرشار از شوق و شوق و جذبه را تداعی نمایند. «حتی اگر نقوش در شکل طبیعی خود ظاهر شوند در خدمت رازهای درونی خویش خواهند بود. »(رهنورد، 1380: 20). اما در صورتی که تجرید و انتزاع به نهایت برسد، یعنی تا حدی که نقش، فردیت خود را به عنوان یک نقش طبیعی از دست داده و در آن واحد به انواع نقوش مادی و طبیعی تشبیه گردد به طوری که هیچ اجماع نظری در مورد آن وجود نداشته باشد به تمامی وحدانیت متجلی در پدیده های هستی را به نمایش می گذارد. تا آن حد که در طرح یک سطح قلمزنی شده یا نقش قالی جز نقش های زیبا هیچ شکل دیگری مشاهده نشود. «فقدان تشخیص و تشخص و ورود به قلمرو مطلق شور و عشق عرفانی همان برملا شدن حقیقت مندرج در اشیاء طبیعت است که هدف نهایی هنرمند مسلمان است»(همان:‌204). اجمالاً اینکه هنرمندان مسلمان با استعداد عظیم و ذوق مهذب و پالوده خود و به کمک پشتوانه عظیم هنری و فرهنگی تمدن های باشکوه قبل از اسلام هنری آفریدند که در آن واحد هم سطحی و هم معنوی است. در عین آنکه طبیعت گذرا و فانی جهان را یادآور می شود، زیبایی آن را جلوه گر می سازد. تجلی الهی را در صور اشکال و فرم های تزیینی زیبا نمود می بخشد و در عین حال ذات برتر و ماورایی منشاء این نقوش را آشکار و متذکر می گردد.
تصویر 3- بخشی از متن قالی شیخ صفی (اردبیل) پوشیده از نقوس اسلیمی ختایی، منبع(شایسته فر، 1387: 122).

5. ذره گرایی در هنر اسلامی

جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است هر ذره ای و هر موجودی گواهی بر وجود ناظم و نشانی از وی به همراه دارد. پس هنرمند مسلمان نیز تمامی نگاره ها و عناصر هنرش را- چه کوچک و چه بزرگ و چه اصلی و فرعی- همچون صفات الهی می پندارد که در آثار هنری تجلی یافته اند. پس به تمامی آنها ارزش و اعتبار یکسان می دهد و در پردازش آنها نیز کمال انصاف را رعایت می کند. در هنر اسلامی همه انسان ها، گیاهان، گل ها و جانوران و حیوانات چه در جلو باشند یا در پشت تپه یا در خانه ها، در پایین یا بالا، متن یا حاشیه و لچک یا ترنج با همان ظرافت و دقتی پرداخته شده اند که منظور هنرمند که همان یکسان شمردن اهمیت همه ی آنها است را برآورده کند. این توجه یکسان به همه ی نقش مایه ها اندیشه برتری نداشتن انسان ها به همدیگر از منظر ظاهری در تفکر اسلامی را نشان می دهد.

6. اهمیت فضاهای خالی

در هنر اسلامی به ویژه طراحی، حتی فضاهای خالی مابین نقوش از اهمیت یکسان با فضاهای اشغال شده توسط نگاره ها برخوردارند. در این طرح ها هم فضای مثبت با ارزش است و هم فضای منفی با اهمیت است. فضای منفی فضای بیهوده و عبثی نمی باشد بلکه این دو فضا به مثابه روح و جسم مکمل هم و حیاتشان نیز لازم و ملزوم یکدیگر است. اگر ارزش این دو فضا به طور یکسان رعایت نشود طرح به کمال خود دست نخواهد یافت. در هنر اسلامی به ویژه از نوع تزیینی آن هیچ قسمتی از گستره ی طرح بدون تزیین و ساده رها نمی شود و این کار نشان از پرهیز هنرمند از فضاهای خالی و علاقه به تداوم حیات و سرزندگی دارد. «هنرمند طراح ارزش فضاهای مابین نقوش را به حدی بالا می برد که گاه تهی را به عنوان اتصال میان پرهای منظم تعریف می کند. »(کونل، 1367: 12)

نتیجه

مباحث مطرح شده در این پژوهش حاصل می شود که هنر در مفهوم غربی آن به ویژه در دوره معاصر همپای تحولات سریع اجتماعی و صنعتی، دچار جریان های موسمی سریعی شده است. به طوری که هیچ کدام از نظریه ها و تعاریف ارایه شده از هنر فرصت دوام و قوام نمی یابند تا تمام گونه های هنری را در بر بگیرند. در مقابل هنر به مفهوم غربی، هنر اسلامی قرار دارد که به علت تداوم سنت ها و مبانی آن واجد ویژگی های مشخص تر و قابل وصول می باشد. بنابراین می توان تعاریف جامع و کامل تری از این هنر و گونه های مختلف آن ارایه داد. ویژگی ها و مبانی هنر اسلامی را در حس وحدت در کثرت، پرهیز از فضای خالی، پرهیز از عمق نمایی، عدم تقلید عینی از طبیعت، ذره گرایی و. . . می توان خلاصه کرد. باید توجه داشت که همه ی گونه های هنری شکل گرفته یا رواج یافته در سرزمین های اسلامی را نمی توان در شمار هنرهای اسلامی قرار داد، هر چند توسط هنرمندان مسلمان انجام شده باشد. زیرا گونه های متنوع هنری با الهام از هنرهای معاصر در بین هنرمندان مسلمان و شناخته شده کشورهای اسلامی رایج است که با هیچ یک از ساختارها و اصول معین هنر اسلامی سازگاری ندارد. تنها گونه های هنری سازگار با مبانی و اصول مشخص هنر اسلامی فوق که در خدمت اعتلای فرهنگ و معنویات بشری و پیرو اصول دین اسلام و قرآن شکل گرفته باشند در شمول هنر اسلامی قرار می گیرند.

پی نوشت ها :

1-Invisible scaIpture
2. john cage


-بلخاری، حسن(1388)، سرگذشت هنرمندان اسلامی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سوره مهر.
-بورکارت ماتیوس(1376)، مبانی هنر معنوی، ترجمه سیدحسین نصر، چاپ دوم، تهران: انتشارات حوزه هنری.
-پاکباز، روئین(1379)، دایره المعارف هنر، چاپ دوم: تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
-تالبوت رایس، دیوید(1375)، هنر اسلامی، ترجمه یحیی ذکاء، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
-جامی، عبدالرحمن( 1360)، رساله لوایح در سه رساله در باب تصوف، با مقدمه ایرج افشار، تهران: انتشارات منوچهری.
-رهنورد، زهرا(1380)، مشبک(مجموعه آثار استاد علی اکبر صوتی)، تهران: انتشارات سمت.
-شایسته فر، مهناز( 1387)، نمادگرایی و هویت ملی حاکم بر قالی های صفوی، دو فصلنامه هنر اسلامی، سال پنجم، شماره 9، صص 117 -138.
-کونل، ارنست(1367)، آراسبک(اسلیمی، ختایی و. . . )، چاپ اول، ترجمه شهریار مالکی، تهران: انتشارات فرهنگسرا.
-کونل، ارنست(1347)، هنر اسلامی، ترجمه هوشنگ طاهری، تهران: ابن سینا.
-هنسفلینگ، اسوالد(1377)، چیستی هنر، ترجمه علی رامین، چاپ دوم، تهران: انتشارات هرمس.

منبع مقاله: نشریه کتاب ماه هنر، شماره 176